کمی بالا آمدم؛ کف دو دستم را به هم چسباندم و شیرجهوار در آب فرو رفتم. درون آب خود را قدری پیش راندم که ناگاه نفسم کم آمد، فشار آب امانم را برید و دردی عمیقی یکباره به ماهیچههایم وارد شد. آب استخر آرام بود و توانستم زود بالا بیایم و نفسی بکشم. ناگهان به یاد غواصها افتادم و رود خروشان اروند...
سلام بر شهیدان راه خدا، عارفان بیریا ... .